loading...
مهندسین زراعت و اصلاح نباتات 90 بوعلی
آخرین ارسال های انجمن

ویژگی های رطوبتی ناحیه ی کوهپایه ی داخلی

hajiloo بازدید : 644 شنبه 4 مرداد 1393 نظرات (1)

به نام خدا

  • متوسط بارندگی 188 میلی متر.
  • همه ی بادهای باران آور که به این نقطه می رسند رطوبت خود را از دست میدهند.
  • ضریب تغییرات باران حدود 20 درصد است.
  • 31 روز در سال بارندگی است که متوسط 5روز بارندگی سنگین است.
  • ماهیت بری بودن ناحیه سبب بی نظمی در بارندگی شده است.
  • در این ناحیه همیشه عامل صعود یا هوای مرطوب (دو شرط اصلی بارندگی) فراهم نیست و فقط به صورت اتفاقی فراهم می شود.

Relative pronouns

hajiloo بازدید : 554 سه شنبه 10 تير 1393 نظرات (0)

In the name of GOD

For people: who/that (فاعلی)

                   whom (مفعولی)

For things: which/that

Example:

  • she is the doctor.
  • she did a surgery on my cousin.
  • she is the doctor who did a surgery on my cousin.
she is the doctor.
I met her yesterday.
she is the doctor whom i met yesterday.
Mary loves rock music.
She is interested in this type of music.
Rock music is the type of music which mary is interested in.
Rock music is the type of music in which mary is interested.

breeder

hajiloo بازدید : 389 دوشنبه 25 فروردين 1393 نظرات (0)

به نام خدا

راه های افزایش محصولات کشاورزی:

1- افزایش سطح زیر کشت

2- بهبود شرایط محیطی گیاه (به زراعی)

3- اصلاح نباتات (به نژادی)

 


سیر و درمان مسمومیت

hajiloo بازدید : 733 پنجشنبه 14 فروردين 1393 نظرات (0)

به نام خدا

ثابت شده است که سیر علاوه بر درمان ناشی از مسمومیت سرب به درمان مسمومیت های ناشی از مس، جیوه یا آلومینیوم نیز کمک می کند. وجود این فلزات در خون گلبول های قرمز را از بین می برد. کسانی که سیر مصرف می کنند با این ضایعه کمتر روبرو می شوند.

منبع: کتاب سیر تألیف مهندس شهرام مقصودی

 

طرح آزمایشات کشاورزی

hajiloo بازدید : 535 دوشنبه 9 دي 1392 نظرات (0)

به نام خدا

  • به دست آوردن (تخمین) کرت گمشده:
  • از فرمول ییتز استفاده می کنیم.
  • به ازای هر کرت گمشده یک درجه ی آزادی از درجه ی آزادی خطا کم می کنیم که به طبع آن یک درجه آزادی از کل نیز کم می شود.
  • تا جایی (تعدادی از کرت های گمشده را می توانیم تخمین بزنیم) می توانیم این کار را ادامه دهیم که درجه آزادی خطا یک شود.
  • که البته دقت آزمایش به مقدار قابل توجهی افت کرده و از اعتبار علمی آن کاسته می شود.
  • لذا این عمل (تخمین چند کرت آزمایشی گمشده) گرچه از نظر تئوری صحیح و خالی از اشکال است اما در عمل هیچ پيوهشگری آن را انجام نداده و لذا وقتی کرت های گمشده (بنا به دلایلی) زیاد شود آن ردیف یا ستون یا تیماری که کرت گمشده ی زیادی را دارد را حذف می کنند.

اکولوژی برنج

hajiloo بازدید : 674 دوشنبه 2 دي 1392 نظرات (0)

به نام خدا

از لحاظ خاک: برنج در خاک های مختلف قابلیّت رشد دارد. اما خاک سنگین بهتر است چرا که زهکشی ندارد و توانایی نگهداری آب مورد نیاز گندم را دارد. اگر خاک در عمق 50 تا 100 سانتی متری لایه ی سختی "hardpane" داشته باشد به نگهداری آب کمک کرده و برای برنج مناسب است. البته در حالت غرقاب تغییرات pH محیط زیاد است که جای هیچ گونه نگرانی نیست چرا که برنج به این تغییرات مقاوم است.

با هم بخندیم ...

hajiloo بازدید : 642 پنجشنبه 8 فروردين 1392 نظرات (1)
منطقِ پدرو مادر از تحصیل در دانشگاه: “این همه درس خوندی، درِ یه نایلون رو نمیتونی‌ باز کنی‌! ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ باز یه سوالی مغزمو پریشون کرد چرا جمعه انقدر به شنبه نزدیکه، ولی شنبه انقدر از جمعه دوره؟؟ ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ خداییش جاذبه ای که سوراخ چاه توالت نسبت به گوشی داره جاذبه ی زمین به سیب نداره دیدم که میگمااااااا ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ عمو زنجیر باف جان ضمن عرض سلام و خسته نباشید جهت زحمات بی دریغ شما بزرگوار یک گِلگی داشتم از حضورتون … شما که زنجیر ما رو بافتی..؟ … پَه چرا پشت کوه انداختی..؟ مشکلتون دقیقاً چی بود؟ مرض داشتید این همه زنجیر بافته شده رو پشت کوه انداختید؟ ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ بچگی یعنی: وقتیکه فاصله ی دستشویی تا اتاقمونو می دویدیم و از اینکه لولو ما رو نمی خورد فریاد می زدیم، ھـــــوراااا ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ فقط یه ایرانی اونم از نوع تهرانی می تونه از دود شهر فرار کنه تا بره شمال هوای تازه تنفس کنه، بعد اونجا هی تند تند قلیون بکشه! ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ گوشیم زنگ خورد ، اسم رفیقم “رضا” افتاد گوشی رو برداشتم ، با یه صدای خسته گفتم : سلام بی شرف یه صدای کلفتی اومد : پدر بی شرف هستم ، بی شرف اونجا نیست؟ ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ فقط یک زن ایرانی می تونه روزی چند ساعت برنامه آشپزی نگاه کنه و چند تا دفتر هم پر کرده باشه و آخرش همون کوکوسبزی برای شوهرش درست کنه! ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ یادش بخیر ما بچه بودیم ، یه دستمال کهنه ای ، لنگ ماشینی چیزی پیدا میکردن میذاشتن لای پامون بقچه میکردن تا یه هفته بعد بازش کنن الان پوشک زدن واسه بچه با خروجی هوا از هردو طرف ، ۸ لایه محافظ ، ویتامینه ، همراه با عصاره مالت ، ۱۲ ایر بگ ، کروز کنترل ، سنسور عقب ، تهویه مطبوع ، با ال سی دی… خلاصه فول آپشن دیگه ! از ال سی دی هم توشو نشون میده دیگه لازم نیست را به را بازش کنن ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ هیچ وقت کار امروز رو به فردا ننداز… فردا یه عالمه کار داری، قشنگ بندازش واسه دو سه هفته دیگه که خیالــــــــــــــتم راحت باشه ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ کافیه یه روز اتفاقی یه جوراب سوراخ بپوشین . اگه شده اتوبان رو موکت کنن یه جوری میشه که تو مجبور شی کفشتو دربیاری ◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊◊ توی شهر بازی تو بعضی از این وسایل بازیش باید یه دکمه ی “غلط کردم” هم بزارن منبع:azfun.ir

تقاضا

hajiloo بازدید : 352 چهارشنبه 9 اسفند 1391 نظرات (1)

به نام خدا

تمام افرادی که در جامعه زندگی می کنند در تصمیم گیری های اقتصادی از نوع افزایش و کاهش تقاضا دخالت می کنند.

تصمیمات اقتصادی توسط سه گروه اخذ می شوند: خانوارها، بنگاهها و دولت.


رفتار خانوارها: تقاضااسترس

رفتار تولید کنندگان (بنگاهها): عرضه

خانوار و بنگاه

خانوار:

1- واحد مصرف کننده

2- عرضه کننده ی عوامل تولید در بازار نهاده

3- متقاضی کالاها و خدمات در بازار ستاده (تولید).

4- حداکثر کننده ی مطلوبیت

برخورد عجیب زن بی حجاب با مداح معروف

hajiloo بازدید : 560 دوشنبه 7 اسفند 1391 نظرات (0)

برخورد عجیب زن بی حجاب با مداح معروف!

 

barkhord[WwW.Kamyab.IR]

 

استقبال از نوحه‌ها فقط مختص جبهه و رزمنده‌ها نبود بلکه اثر نوحه‌ها طوری بود که در تمام کشور و در همه شهرها، وقتی من را می‌دیدند نسبت به من ابراز لطف و محبت می‌کردند. آن زمان، معمولا نوحه‌هایی که خوش سبک و دارای سربندهای خوبی بود را در نماز جمعه تهران می‌خواندم، مثل: «با نوای کاروان»، «بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت»، «هنوز از کربلایت به گوش آید صلایت» و… البته انتخاب نوحه‌ها برای نماز جمعه را به دلخواه خودم انجام نمی‌دادم بلکه این امور را کاملا با ستاد دعا هماهنگ می‌کردم.
وقتی به تهران می‌آمدم چون در این شهر کسی را نداشتم، بیشتر اوقات منزل محسن قهرمانی و علی محسنی بودم که هماهنگی‌های مربوط به اجرای برنامه‌هایم را انجام می‌دادند. در یکی از همین دفعات که به تهران آمدم همراه علی محسنی از منزلش خارج شدیم. هنوز ماشین حرکت نکرده بود که مرد جوانی با ظاهری غیرمذهبی جلو آمد و خطاب به من که داخل ماشین بودم گفت:‌ «آهنگران، خیلی خاطرخواتیم، می‌خوایمت.»
ماشین حرکت کرد و راه افتادیم. پشت یک چراغ قرمز، ماشین توقف کرد. داشتم اطراف را نگاه می‌کردم که چشمم به خانمی افتاد با وضع ظاهری بسیار زننده و عملا بدون حجاب. معمولا به دلیل وجهه‌ای که بین مردم داشتم، با دیدن صحنه منکر این چنینی دخالت نمی‌کردم، اما آن روز با دیدن وضع آن خانم، به هم ریختم و گفتم هر طور شده باید به او تذکر بدهم و امر به معروفش کنم، اینجا مملکت اسلامی است و وضع این زن، در خور کشور اسلامی نیست.

 

روزنامه‌ای را که روی داشبورد ماشین بود، برداشتم و آن را تا زیر چشم‌هایم، جلوی صورتم گرفتم تا مثلا آن خانم مرا نشناسد و از ماشین پیاده شدم. در چند قدمی ماشین زن بی‌حجاب بودم که او با یک نگاه مرا شناخت. سریع از ماشین پیاده شد و شروع کرد با لحنی خاص، قربان صدقه من رفتن: «آهنگران، خودتی؟! خیلی ماهی! می‌دونی چقدر دوست داریم؟!» به شوهرش هم که از آن طرف ماشین پیاده شد، گفت: «می‌دونی این کیه؟! این آهنگرانه! آهنگران، خیلی خوبی، خیلی خوب می‌خونی، ما همه‌مون مدیونتیم. اگر تو نبودی جنگ چه جوری پیش می‌رفت؟» پشت سر هم از این حرف‌ها می‌زد.
من که به اصطلاح رفته بودم او را امر به معروف کنم، با مشاهده این وضعیت سریع برگشتم و سوار ماشین شدم و به کار خودم خنده‌ام گرفت.

چون کار من، با نام و یاد امام حسین صلوات الله علیه گره خورده بود، به دلیل ارادت بی‌حد و حصر رزمندگان به حضرت سیدالشهدا صلوات الله علیها استقبال از من کمی بیشتر بود، اما با حضور بعضی از مسئولین هم این استقبال و ازدحام کم و بیش اتفاق می‌افتاد.
به عنوان نمونه یادم هست آقای [محسن] قرائتی آمده بود دوکوهه و برای رزمندگان سخنرانی می‌کرد. صحبت‌هایش رو به انتها بود که دائم بر می‌گشت پشت سرش را نگاه می‌کرد. فهمیدم که دنبال راه دررویی است که گرفتار حلقه بسیجی‌ها نشود. به محض اینکه گفت: «والسلام علیکم و رحمت‌الله و برکاته»، برگشت و مثل یک دونده، با سرعت هر چه تمام و تا آنجایی که می‌توانست، می‌دوید و بسیجی‌ها هم دنبال او.

کتاب خاطرات حاج صادق آهنگران

منبع: http://kamyab.ir

دو بازرگان

hajiloo بازدید : 560 چهارشنبه 25 بهمن 1391 نظرات (0)

روزی دو بازرگان به حساب معامله هایشان می رسیدند.در پایان،یکی از آن دو به دیگری گفت:طبق حسابی که کردیم من یک دینار به تو بدهکار هستم. بازرگان دیگر گفت:اشتباه می کنی!تو یک و نیم دینار به من بدهکار هستی؟ آن دو بر سر نیم دینار با هم اختلاف پیدا کردند و تا ظهر برای حل آن با هم حرف زدند اما باز هم اختلاف ،سر جایش ماند.هر دو بازرگان از دست هم خشمگین شدند و با سر و صدا تا غروب آفتاب با هم در گیر بودند. سر انجام بازرگان اولی خسته شد وگفت:بسیار خوب!تو درست می گویی! یک روز وقت ما به خاطر نیم دینار به هدر رفت. سپس یک و نیم دینار به بازرگان دوم داد. بازرگان دوم پول را گرفت و به سمت خانه اش به راه افتاد.
شاگرد بازرگان اولی پشت سر بازرگان دوم دوید و خودش را به او رساند و گفت:آقا،انعام من چی شد؟ بازرگان ،ده دینار به شاگرد همکارش انعام داد. وقتی شاگرد برگشت بازرگان اولی به او گفت :مگر تو دیوانه ای پسر؟! کسی که به خاطر نیم دینار ،یک روز وقت خودش و مرا به هدر داد چگونه به تو انعام می دهد؟! شاگرد ده دینار انعام بازرگان دومی را به اربابش نشان داد.آن مرد خیلی تعجب کرد و در پی همکارش دوید و وقتی به او رسید با حیرت از او پرسید:
آخر تو که به خاطر نیم دینار این همه بحث و سر و صدا کردی، چگونه به شاگرد من انعام دادی؟! بازرگان دومی پاسخ داد:تعجب نکن دوست من، اگر کسی در وقت معامله نیم دینار زیان کند در واقع به اندازه نیمی از عمرش زیان کرده است چون شرط تجارت و بازرگانی حکم می کند که هیچ مبلغی را نباید نادیده گرفت و همه چیز را باید به حساب آورد،اما اگر کسی در موقع بخشش و کمک به دیگران گرفتار بی انصافی و مال پرستی شود و از کمک کردن خود داری کند نشان داده که پست فطرت و خسیس است.
پس من نه می خواهم به اندازه نیمی از عمرم زیان کنم و نه حاضرم پست فطرت و خسیس باشم.
بر اساس حکایتی از کتاب قابوس نامه

حکم ما...

hajiloo بازدید : 538 جمعه 29 دي 1391 نظرات (2)

حکم ما امروز خشت و پیک و دل یا گیش نیست

 

حکم ما عدل علی و یاری درویش نیست

حکم ما بیداری خوابی پر از غفلت است

حکم ما ابادی مام وطن با ملت است

http://www.znuzeraat89.blogfa.com/

کلوووووووووووووب

hajiloo بازدید : 347 سه شنبه 12 دي 1391 نظرات (0)

سلام به همگی

اینم آدرس کلوب مهندسی کشاورزی - زراعت و اصلاح-

http://www.cloob.com/clubname/culture_breeding_enginers

البته موسسش من نیستم و فقط اینو واسه اطلاع رسانی گذاشتم.

موفق باشید

تفاوت خوابگاه دانشجویان پسر با خوابگاه دانشجویان دختر

hajiloo بازدید : 320 دوشنبه 11 دي 1391 نظرات (0)
شب – خوابگاه پسران

 

(در اتاقی دو پسر به نام های «مهدی» و «آرمان» دراز کشیده اند. مهدی در حال نصب برنامه روی لپ تاپ و آرمان مشغول نوشتن مطالبی روی چند برگه است. در همین حال، واحدی شان، «میثاق» در حالی که به موبایلش ور می رود وارد اتاق می شود)


میثاق: مهدی... شایعه شده فردا صبح امتحان داریم.

مهدی: نه! راسته. امتحان پایان ترمه.


میثاق: اوخ اوخ! من اصلاً خبر نداشتم. چقدر زود امتحانا شروع شد.

مهدی: آره... منم یه چند دقیقه پیش فهمیدم. حالا چیه مگه؟! نگرانی؟ مگه تو کلاستون دختر ندارید؟!


میثاق: من و نگرانی؟ عمراً!! (به آرمان اشاره می کند) وای وای نیگاش کن! چه خرخونیه این آقا آرمان! ببین از روی جزوه های زیر قابلمه چه نُتی بر می داره!!

آرمان: تو هم یه چیزی میگیا! این برگه های تقلبه که 10 دقیقه ی پیش شروع به نوشتنش کردم. دخترای کلاس ما که مثل دخترای شما پایه نیستن. اگه کسی بهت نرسوند، باید یه قوت قلب داشته باشی یا نه؟ کار از محکم کاری...


مهدی: (همچنان که در لپ تاپش سیر می کند) آرمان جون... اگه واست زحمتی نیست چند تا برگه واسه منم بنویس. دستت درست!


(در همین حال، صدای فریاد و هیاهویی از واحد مجاور بلند می شود. پسری به نام «رضا» با خوشحالی وسط اتاق می پرد)


میثاق: چت شده؟ رو زمین بند نیستی!

رضا: استقلال همین الان دومیشم خورد!!!

مهدی: اصلا حواسم نبود.توپ تانک فشفشه استقلالی ابکشه!!!


و تمام ساکنین آن واحد، برای دیدن ادامه ی مسابقه به اتاق مجاور می شتابند. چراغ ها روشن می مانند.


شب – خوابگاه دختران

(دختر «شبنم» نامی با چند کتاب در دستش وارد واحد دوستش «لاله» می شود و او را در حال گریه می بیند.)




شبنم: ِ وا!... خاک برسرم! چرا داری مثل ابر بهار گریه می کنی؟!

لاله: خدا منو می کشت این روزو نمی دیدم. (همچنان به گریه ی خود ادامه می دهد.)


شبنم: بگو ببینم چی شده؟

لاله: چی می خواستی بشه؟ امروز نتیجه ی امتحان <آناتومی!!!> رو زدن تو بُرد. منی که از 6 ماه قبلش کتابامو خورده بودم، منی که به امید 20 سر جلسه ی امتحان نشسته بودم، دیدم نمره ام شده 19!!!!!! ( بر شدت گریه افزوده می شود)


شبنم: (او را در آغوش می کشد) عزیزم... گریه نکن. می فهممت. درد بزرگیه! (بغض شبنم نیز می ترکد) بهتره دیگه غصه نخوری و خودتو برای امتحان فردا آماده کنی. درس سخت و حجیمیه. می دونی که؟

لاله: (اشک هایش را آرام آرام پاک می کند) آره. می دونم! اما من اونقدر سر ماجرای امروز دلم خون بود و فقط تونستم 8 دور بخونم! می فهمی شبنم؟ فقط 8 دور... (دوباره صدای گریه اش بلند می شود) حالا چه جوری سرمو جلوی نازی و دوستاش بلند کنم؟!!


شبنم: عزیزم... دیگه گریه نکن. من و شهره هم فقط 7 - 8 دور تونستیم بخونیم! ببین! از بس گریه کردی ریمل چشمای قشنگ پاک شد! گریه نکن دیگه. فکر کردن به این مسائل که می دونم سخته، فایده ای نداره و مشکلی رو حل نمی کنه.

لاله: نمی دونم. چرا چند روزیه که مثل قدیم دلم به درس نمیره. مثلاً امروز صبح، ساعت 5/7 بیدار شدم. باورت میشه؟!

(در همین حال، صدای جیغ و شیون از واحد مجاور به گوش می رسد. استرس عظیمی وجودِ شبنم و لاله را در بر می گیرد!دختری به نام «فرشته» با اضطراب وارد اتاق می شود.)


شبنم: چی شده فرشته؟!

فرشته: (با دلهره) کمک کنید... نازی داشت واسه بیستمین بار کتابشو می خوند که یه دفعه از حال رفت!

شبنم: لابد به خودش خیلی سخت گرفته.

فرشته: خب، منم 19 بار خوندم. این طوری نشدم! زود باشید، ببریمش دکتر.

(و تمام ساکنین آن واحد، سراسیمه برای یاری «نازی» از اتاق خارج می شوند. چراغ ها خاموش می شود.)

منبع:http://www.rkums.blogfa.com/post-74.aspx

پژوهشکده ی تحقیقات کشاورزی، پزشکی و صنعتی

hajiloo بازدید : 416 یکشنبه 10 دي 1391 نظرات (0)

طرح ايجاد مركزي، به منظور انجام تحقيقات كاربردي در زمينه كشاورزي و پزشكي هسته‌اي از سال 1363 در سازمان انرژي اتمي ايران شروع شد كه در پي آن زميني به مساحت حدود 100 هكتار در شمال غربي شهرستان كرج به همين منظور اختصاص داده شد و در سال 1367 اين مركز رسماً به نام « مركز تحقيقات كشاورزي و پزشكي هسته‌اي» نامگذاري شد و از اين سال عمليات ساختماني واحدهاي مختلف مركز آغاز گرديد و در سال 1370 ساختمان بخشهاي كشاورزي هسته‌اي، آزمايشگاه دزيمتري استاندارد ثانويه و بخش كاربرد پرتوهاي يوني مورد بهره‌برداري قرار گرفت و در همان سال عمليات ساخت بخش مواد هسته‌اي و مجموعه آزمايشگاهي آن آغاز شد. در سال 1371 پروژه مهم شتابدهنده سيكلوترون به تصويب رسيد و كارهاي ساختماني آن به عنوان يك پروژه ملي آغاز گرديد و در نيمه دوم سال 1372 عمليات اجرايي و ساختماني آن پايان يافت و نصب دستگاه‌هاي شتابدهنده و سيستمهاي وابسته آغاز شد. با اتمام عمليات نصب، اين واحد رسماً در دي ماه 1373 توسط مقام محترم رياست جمهوري وقت افتتاح و به بهره‌برداري رسيد. در سال 1386 نيز اين مركز رسماً به پژوهشكدة تحقيقات كشاورزي، پزشكي و صنعتي تغيير نام يافت.

منبع:http://www.aeoi.org.ir/Portal/Home/Default.aspx?CategoryID=08ee5cfa-aaa6-418c-b323-bdcd71d6ec98

درباره ما
Profile Pic
محلی برای تقابل اندیشه ها ....
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    در چند ماهه ی اول فعالیت این وب عملکرد ما را چگونه ارزیابی می کنید.





    اعترافات

    اعتراف میکنم سوم دبستان که بودم یه روز معلممون مدرسه نیومد منم ظهرش رفتم در خونشون که یه کوچه بالاتر از ما بود تکلیف شبمو ازش گرفتم.

    خلاصه

    علامت کشش درآمدی به ماهیت کالا وابسته است.

    آمار سایت
  • کل مطالب : 71
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 13
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 32
  • بازدید امروز : 15
  • باردید دیروز : 176
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 1
  • بازدید هفته : 422
  • بازدید ماه : 577
  • بازدید سال : 6,572
  • بازدید کلی : 169,085